منتشر کردن افشاندن، پراکندن، پخش کردن ادامه... افشاندن، پراکندن، پخش کردن تصویر منتشر کردن فرهنگ واژه فارسی سره
منتشر کردن انتشار دادن، پخش کردن، توزیع کردن، پراکندن، چاپ کردن، به چاپ رساندن، سرایت دادن، گستردن، ترویج کردن، رواج دادن ادامه... انتشار دادن، پخش کردن، توزیع کردن، پراکندن، چاپ کردن، به چاپ رساندن، سرایت دادن، گستردن، ترویج کردن، رواج دادن فرهنگ واژه مترادف متضاد
منتشر کردنمُنتَشِر کَردَن mengeluarkan ادامه... mengeluarkan تصویر منتشر کردن دیکشنری فارسی به اندونزیایی
منتشر کردنمُنتَشِر کَردَن yayımlamak ادامه... yayımlamak تصویر منتشر کردن دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی